English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (9409 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
auditory labyrinth U حلزون شنوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slugs U حلزون
slugged U حلزون
snails U حلزون
scallop U حلزون گرفتن
scallops U حلزون گرفتن
holothurian U حلزون دریایی
cochlea U حلزون گوش
snail حلزون با پوسته
labyrinths U حلزون گوش
labyrinth U حلزون گوش
snailery U پرورشگاه حلزون
snaillike U حلزون وار
mollusk U جانور نرم تن حلزون
mollusc U جانور نرم تن حلزون
spat U بچه حلزون مرافعه
shellfish U حلزون صدف دار
cockleshell U صدف حلزون دوکپهای
cockleshells U صدف حلزون دوکپهای
slug حلزون بدون پوسته
molluscs U جانور نرم تن حلزون
labium U لبه صدف حلزون
audition U شنوایی
auditioned U شنوایی
auditioning U شنوایی
auditions U شنوایی
ears U شنوایی
audibility U شنوایی
hearing U شنوایی
quditory nerve U پی شنوایی
ear U شنوایی
hearings U شنوایی
helicoid U بشکل پوسته حلزون مارپیچ
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
spat U : حلزون خوراکی خیلی کوچک
soft shell U حلزون دارای صدف نرم
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
audible U قابل شنوایی
audible frequency U فرکانس شنوایی
auditive U وابسته به شنوایی
auditory ossicles U استخوانچههای شنوایی
hearing threshold U استانه شنوایی
video tape U نواردیداری و شنوایی
acoustic meatus مجرای شنوایی
monaural hearing U شنوایی یک گوشی
audiometry U شنوایی سنجی
audiometer U شنوایی سنج
acoumeter U شنوایی سنج
sonic U درمیدان شنوایی
acoumetry U شنوایی سنجی
acoustic U وابسته به شنوایی
auditory nerve U عصب شنوایی
nervus acusticus U عصب شنوایی
acoustical U وابسته به شنوایی
audiogram U نگاره شنوایی
acoustic nerve U عصب شنوایی
hard clam U حلزون دارای کفههای صدفی سخت
acoustics U علم عوارض شنوایی
inaudible U غیر قابل شنوایی
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
deaf U فاقد قوه شنوایی
deafer U فاقد قوه شنوایی
hearing of evidence U شنوایی گواهی [حقوق]
taking of evidence U شنوایی گواهی [حقوق]
acoustician U متخصص علم شنوایی
audile U مربوط به حس شنوایی مسموع
acoustically U نسبت به صدا یا شنوایی
deafest U فاقد قوه شنوایی
shelling U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
ray U ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
shell U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shells U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
acoumetry U اندازه گیری قدرت حس شنوایی
otocyst U عضو حساس شنوایی بی مهرگان
littleneck clam U نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
audiometer U دستگاه سنجش قوهء سامعه شنوایی سنج
infrasonic U دارای تواتر و نوسانی پایین تر از شنوایی بشر
acoustics آواشناسی نسبت های صوتی قابلیت شنوایی
audio U وابسته به شنوایی یا صوت گیرنده و تقویت کنندهء صدا شنودی
clam U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com